Monday, May 5, 2008

تلویزیون هیچکسان

علی کوچیکه ی بی تپش اخه یا بَه بَه ؟؟
ا


ا
زمان : سال 2003 میلادی
مکان : تلویزیون جام جم اینترنشنال و تلویزیون شما
ا
من شهیار قنبری میزبان ضیافت تصویر و صدای دوستت دارم ها هستم:ا
ا
این علی کوچیکه رو می بینین؟ این تلویزیون بی تپش رو می بینین ؟ این علی کوچیکه در خدمت جمهوری اسلامی هستش ، این اصلا مامور رسمی جمهوری اسلامی هستش. اینا ده تا پاسپورت تو جیبشون دارن هی میرن ایران هی برمیگردن
ا
این علی کوچیکه این تلویزیون بی تپش رو از کجا آورده؟ چرا قبلا چنین تلویزیونی نداشت؟ این مگه کی بود؟ کسی بود که ویدیوهای مبتذل می ساخت ولی حالا شده مدیر تلویزیون بی تپش . خب معلومه دیگه از جمهوری اسلامی پول گرفته و تلویزیون براه انداخته. پس چی ؟ چی خیال کردین؟ اینا همه ماموران امنیه خانه هستن که دارن به جمهوری اسلامی خدمت می کنن
ا
من حالم از اینا بهم میخوره. من هیچوقت نمی تونم با همچین آدمایی کنار بیام
ا
یک سال بعد:ا
ا
زمان : سال 2004 میلادی
مکان : تلویزیون تپش
ا
من شهیار قنبری میزبان ضیافت تصویر و صدای دلخواسته ها هستم:ا
ا
من نمی دونم چرا بعضی از این کمپانی ها ویدیوهاشونو به تلویزیون تپش نمیدن؟ یعنی چی ؟ تلویزیون به این خوبی ، مدیر به این خوبی ، یه تلویزیون حرفه ای که فقط ببینین چه نور و صدا و تصویری داره . بعد این کمپانی های تولید آلبوم به این تلویزیون حرفه ای اجازه پخش ویدیو هاشونو نمی دن، بعدش میرن با اون تلویزیونهای گدا و غیر حرفه ای همکاری میکنن
ا
تازه نمیدونین که تلویزیون تپش جایزه هم گرفته ، یه جایزه بین المللی گرفته ، چی خیال کردین ؟ نگاه کنین اینم جایزه اش . ببینین چقدر قشنگه ، این کمپانی های نابلد فکر میکنن تلویزیون تپش برای چی جایزه گرفته؟ خب برای اینکه حرفه ای دیگه ، مدیرش خیلی مدیر خوبی هست ، اصلا هم وابسته به جمهوری اسلامی نیست ، اصلا از جمهوری اسلامی بدش میاد. من حاضرم قسم بخورم که این تلویزیون تپش ومدیر حرفه ایش هیچگونه وابستگی به امنیه خانه و جمهوری اسلامی ندارن. اینا زحمت کشیدن ، کار کردن ، عرق جبین ریختن تا ما ایرانیان بخت برگشته ی عقب مونده بتونیم یه تلویزیون حرفه ای ایرانی داشته باشیم. اون وقت این کمپانی های حسود نابلد ، به این تلویزیون حرفه ای و غیر وابسته اجازه پخش ویدیوهاشونو نمیدن ، به درک ، برید به همون تلویزیونهای گدای وابسته به جمهوری اسلامی ویدیو بدین ، لیاقتتون همونا هستن
ا
ا
یک سال بعد:ا
ا
زمان : سال 2005 میلادی
مکان : تلویزیون دیدار


من شهیار قنبری ، میزبان ضیافت تصویر و صدای دوستت دارم ها هستم:ا
ا
من برگشتم به خونه ام ، تلویزیون دیدار خونه منه ، دکتر مظاهری هم تا حدودی صاحبخونه ست البته تا حدودی
ا
این تلویزیون بی تپش همشون هیچکسان هستن. این هیچکسان هیچ غلطی نمیتونن بکنن. من خودم میدونین چرا رفته بودم و در این تلویزیون بی تپش هیچکسان برنامه داشتم؟ این یه نقشه بود ، من نقشه کشیده بودم که برم در قلب حادثه ، رفتم ببینم که در دره ی گرگها چه خبره ؟ گرگها اونجا چیکار میکنن؟ چه جوری با جمهوری اسلامی کار میکنن؟ چه جوری بره های مظلومو شکار میکنن؟
ا
رفتم و دیدم ، وای که چه دیدم ، این علی کوچیکه اصلا داره فاجعه به بار میاره . این دیگه حسابی رفیق جمهوری اسلامی هست ، این علی کوچیکه خودِ خود هیچکسان هست

به هیچکسان بگو من تا آخرین نفس در برابر شما خواهم جنگید
ا
ا
دو سال بعد:
ا
ا
زمان : سال 2007 میلادی
مکان : رادیو صدای ایران

من شهیار قنبری میزبان ضیافت قدغن ها هستم :ا

این تلویزیون بی تپش رو دیدین چه مراسم مسخره ای برای خاکسپاری خانم مهستی برگزار کرده بود ؟ وای وای ، وای به حال ما ایرانیان بخت برگشته و عقب مونده ذهنی
ا
اون علی کوچیکه انگار که داشت مسابقه فوتبال گزارش میکرد اصلا انگار نه انگار که مراسم خاکسپاری خانم مهستی هستش ، حرفه ای نیستن دیگه ، حرفه ای نیستن
این هیچکسان همش میخوان خودشونو مطرح کنن. این هیچکسان ، این تلویزیون بی تپش ، این علی کوچیکه ماموران جمهوری اسلامی هستن دیگه ، اینا امنیه خانه هستن ، اینا باعث شدن که امنیه خانه در لس آنجلس هم شعبه داشته باشه . رئیس شعبه هم علی کوچیکه هستش
ا

یک سال بعد:ا
ا
زمان : سال 2008 میلادی
مکان : تلویزیون تپش
ا
من شهیار قنبری میزبان ضیافت تصویر و صدای دلخواسته ها هستم:ا
ا
من اومدم در تلویزیون تپش برنامه دارم ،اون دفعه به شما گفتم که من نقشه کشیده بودم بیام در قلب حادثه ببینم چه خبره ؟ این دفعه چی بگم؟ بگم چرا دوباره اومدم به دره گرگها ، پیش گرگها ، در قلب حادثه؟ بگم چرا دوباره اومدم تو تلویزیون هیچکسان جمهوری اسلامی برنامه دارم ؟ چی بگم ؟ چی بگم ؟

ولش کن یه کاریش میکنم. مردم که بیهوش هستن و اصلا از این سوال ها از من نمیپرسن ، طرفداران منم که از همه مردم بیهوش تر هستن و هیچی حالیشون نیست و اصلا نمی پرسن که چرا دوباره به دره گرگها و کنار هیچکسان برگشتی ، ولش کن ، من اینجوری میگم :ا
ا
خانم ها ، آقایان خُل ! این تلویزیون الان دیگه بی تپش نیست چون من توش هستم.الان کلی تپش پیدا کرده و از بام تا شام می تپه ، کارش فقط شده تپیدن ، هی می تپه ، هی می تپه
ا
وباری من در میان تپیدنهای بی وقفه ی این تلویزیون به بالا و پایین پرتاب میشم و دلخواسته ها را با شما قسمت میکنم.به این میگن تعهد در هنر
ا
خوشحالم که مُشتی مخاطب بیهوش دارم که در مقابل کارها و حرفهای ضد و نقیض من، گوسفندوار فقط بع بع میکنن. برای هنرمند بخت برگشته و عقب مونده ایرانی ، چه از این بهتر؟
ا

عزت زیاد

شهیار قنبری

2 comments:

Anonymous said...

az zoore hesadat dari mimiriaa

Anonymous said...

shahrzad
armin jan webloget marekeh ast.dishab az bas man ba seday boland khandidam shoharam goft chieh divooneh shody?
shoma vaghean nasl agah o hooshyar in keshvarid va bayad be vojoodetoon eftekhar kard va khoshhalam ke dar art o delkadeh hamrah va yar ham hastim
movafagh bashy armin jan