Monday, May 5, 2008

VOA

رسالت هنرمند
وای وای
ا
ا
VOA
برنامه ی میزگردی با شما
مهمان برنامه : شهیار قنبری
زمان : سوم می 2008 میلادی
ا
مجری : آقای شهیار قنبری ، از نظر شما رسالت هنرمند یعنی چی ؟
ا
شهیار قنبری : رسالت هنرمند معنای خیلی وسیعی داره. من تنها هنرمند ایرانی هستم که همیشه رسالت همراهم هست من بی رسالت حتی به دستشویی هم نمیرم
ا
رسالت هنرمند یعنی اینکه من قبلا در برنامه هام به دروغ بگم که صدای امریکا از من دعوت کرد که باهام مصاحبه کنن ولی من بهشون جواب منفی دادم ، چون من با تلوزیونی که ترانه های منو پخش نمیکنه مصاحبه نمیکنم. برید با همون کسانی که از بام تا شام ویدیوهاشون و آهنگاشونو پخش میکنین ، مصاحبه کنین نه با من
ا
رسالت هنرمند یعنی اینکه من کارهای سیاسی و اجتماعی که نازنین افشن جم انجام میده رو قبول نداشته باشم و بهش حمله کنم و در برنامه ام بگم که چون یه تلویزیون دولتی مثل صدای امریکا از این خانم حمایت میکنه ، پس این خانم کارش درست نیست و یه جورایی با امنیه خانه در ارتباط هست
ا
رسالت هنرمند یعنی اینکه وقتی آن ترانه نویس همکار سابق ، از طریق صدای امریکا فراخوانش رو اعلام میکنه و مردمو به این فراخوان دعوت میکنه ، من در برنامه ی قدغن ها بگم که کسانی که از طریق تلویزیون دولتی فراخوان میدن ، اصلا اون فراخوانشون فراخوان نیست ، فریب دادن مردمه ، چون که از یه تلویزیون دولتی کمک گرفتن. اون همکار سابق امنیه خانه ست که اومده از طریق صدای امریکا فراخوان داده ، من به اینجور فراخوانهای وابسته و امنیه خانه ای اهمیت نمیدم که
اا
رسالت هنرمند یعنی اینکه من بعد از همه ی این حرفهایی که در مورد صدای امریکا زدم ، الان اومدم در برنامه میز گردی با شما صدای امریکا شرکت کردم و دارم مصاحبه میکنم
ا
در واقع من با اینکار دارم اعلام میکنم که اون حرفایی که در مورد صدای امریکا قبلا گفتم فقط شکر خوردنهای زیادی بوده یا چیزی شبیه به این . و اگه از من واسه صدا و سیمای جمهوری اسلامی هم دعوت کنن من با پا که نه ، با سر میرم. میبینین که با سر هم اومدم. این یعنی رسالت هنرمند
ا
این هنرمندای بخت برگشته و عقب مونده ایرانی ، هیچکدوم رسالت هنری ندارن ، فقط منم که رسالت هنری دارم.میگی نه ؟ یه بار دیگه حرفامو مرور کن
ا
حالا این فقط یه نمونه از رسالت هنرمند بود که فقط من دارم و بس ، رسالت دروغ گفتن و حسادت و تهمت زدن. چون وقت برنامه داره تموم میشه باقی رسالتهامو در برنامه دیگه میگم
ا
ا
عزت زیاد
شهیار قنبری

25 comments:

MAHMOOD said...

درود بر آرمین نازنین

تبریک بلند مرا فعلن داشته باش تا بعد که الان با دیدن این کاریکاتورهای بسیار زیبا!!! دارم از خنده می میرم!! خیلی زیبا و پرمغز هستند!! البته جناب قنبری حتمن نمی رنجند وقتی که کاریکاتورهای پیغمبر اسلام چاپ می شود این که چیزی نیست!! حتمن چیزی نیست

شادزی

Anonymous said...

خوب ما هرچی صبر کردیم که شاید تو این چندماه شهیار قنبری این هنرمند متعهد و واقعا بی همتا در عرصه تعهد به خودش بیاد و دست از این جوک گفتنهای پی در پی اش برداره دیدیم که نه . مش قنبر بی هوشتر ازاین حرفهاست. پس بهتر دیدیم به شیوه ای کاملا متمدنانه تصویر واقعی شهیار قنبری رو پیش چشم همه و خودش بگیریم شاید که ازاین خواب گران بیدار بشه و بفهمه که چقدر باعث تفریح و خنده ما شده

هدف این وبلاگ چیزی نیست جز آزاد کردن حقیقت

بنابراین از همین حالا به بیهوشانی که ممکنه در مقام فن شهیارقنبری به اینخونه حمله ور بشن بگم که اگه این کارو بکنید درست شبیه همون بسیجی هایی می شید که در اعتراض به کاریکاتورهای پیامبر اسلام با پاره آجر و سنگ ریزه به سفارتخونه دانمارک حمله کردند

خود شهیار قنبری هم اگه از این کاریکاتورها که یکی از دوستان هنرمند من با امضای
Ex-Fan
می کشه ناراحته بشه برای بار چندم اوج بی کلاسی و بی شخصیتی خودشو به همه نشون میده و به همه ثابت می کنه که خودش از همه جان سومی تره و یادمه که خودش اون بسیجی هارو مسخره می کرد که ارزش کاریکاتور و درک نمی کنند و عقب افتاده اند. پس خودشم اگه ارزش این کاریکاتورهای زیبارو که به تنهایی گویای همه چیز هست رو درک نکنه یعنی به همون اندازه عقب افتاده و نادانه و ضد هنره

Anonymous said...

از دوست بامعرفت و خوبمون محمود عزیز هم تشکر میکنم که دروبلاگ خودش به شیوه ای دیگه به همین مقوله پرداخته و جوابهای بسیار عالی و دندانشکنی به آقای شهیار قنبری ِمتعهد داده
حتمن به دادا محمود سر بزنید و مطالب خوبشو در این زمینه بخونید

با سپاس از همه شما بازدیدکنندگان با فرهنگ و متمدن و کاریکاتور شناس

آرمین
سخنگوی رسمی این وبلاگ

Anonymous said...

این نوید خوش رو هم به همه دوستان علاقمند به صحنه های اروتیک میدهم که به زودی جذاب ترین صحنه های اروتیک رو از رابطه بس بسیار عاشقانه و زیبای آقای لئونارد قنبری و نیکاجان جانی ، همراه با نقد بسیار هوشمندانه ترانه های اروتیک این دو نابغه هم سرزمین رو در همین وبلاگ مشاهد خواهید کرد

Anonymous said...

آرمین عزیز

با اجازه نکاتی را عارض شوم و مطمئنن دوستان پس از من خواهند آمد و گفتنی ها را خواهند نوشت

نخست در خصوص حمید عزیز بگویم ات که ایشان را دو بار در تهران از نزدیک ملاقات کردم!! بار اول تابستان هشتاد و شش بود و بار دوم بهمن ماه هشتاد وشش!! در هر دوی این دیدارها ایشان را فردی پیرو مکتب هنر برای هنر دیدم! یعنی این که برای حمید مهم نیست که آقای قنبری ریاکار باشد یا فساد اخلاقی داشته باشد یا... برای حمید هنر او مهم است و بس

پس بر حمید که حرف اش را از روز نخست صادقانه در بلاگ مریم نازنین نوشت، و چون آن دگران نبود که هر بار با نامی و شخصیتی می آمدند در بلاگ من و علیه من و نازنین مریم ناسزاهای ناموسی می نوشتند به خیال خام شان گمان می کردند من نمی دانم، نمی توانیم خرده بگیریم که حمید بی هوش است. حمید اگر قرار بود که چون آن ها باشد حتمن رابطه اش را نخست با من و دیگر دوستان قطع می کرد!! چرا که مثلن می خواست شهیار را داشته باشد و مجیزش را بگوید!! اما می بینی و می شنوی که او فقط ایمیل هایی در خصوص هنر و باقی مسائل برای برنامه می فرستد و کاری به مجیزگویی او ندارد. البته من ادرس این جا را برای اش ایمیل خواهم کرد و از او خواهم خواست بیشتر توضیح بنویسد


نکته ی دوم این که به ایده ی به جا و زیبایت هم درود می فرستم و می گویم که از این بهتر نمی شد!! آفرین بر تو که با زبان طنز همه ی مسائل را گفتی. در واقع نه من و نه شما و نه دوستان دیگر هیچ گاه به شخصیت شهیار قنبری ِ هنرمند توهین روا نمی داریم. مشکل امثال ما با ایشان این است که آن همه ادعای هنرمند متعهد بودن و از این و آن بد گفتن و تهمت زدن و... این بود! از هنرمندان و آوازخوانان دیگری چون: داریوش و ابی و... انتظاری نیست ، چرا که هیچ گاه در هیچ برنامه و نشستی علیه همکاران و... سخنی نگفتند و ننوشتند!! که امروزه من و ما از آن ها پاسخی بخواهیم. به شعور مخاطب شان احترام می گذارند. اگر روزی با تلویزیونی قهر بودند، بیست و چهار ساعت آن را کوچک و خوار نکردند، هر چند بعدها یواشکی رفتند و ... اما شد زمانی مخاطب شان را خوار کنند؟ تهمت بزنند؟ ریاکار باشند؟ هم از آخور بخورند و هم از توبره؟ نه هرگز یا تا جایی که من می دانم نبود این چنین مسائلی


در پایان یادآور شوم که از دایره ی طنز اگر خواستی بیرون بزنی حتمن مراقب باش که خدایی ناکرده توهین به شخصیت هنری هیچ هنرمندی نشود که بهانه و گزکی دست این مجیزگویان ندهیم


شادزی

Anonymous said...

با درود

تبریک می گم به آرمین و دوست هنرمندش
Ex-Fan
که با کاریکاتورهای جالبش کلی مارو مفت و مجانی خندوند. البته در اصل باید از خود سوژه (شهیار قنبری ) تشکر کنیم که با حرفهای ضد و نقیض و بی پایه و اساسش اینهمه بهانه برای خندیدن به ما میده.

از برکت آقای قنبری همه جای این وبلاگ پر از طنزه. کاریکاتورها که خیلی خنده دار و پرنکته اند اما از کاریکاتورها خنده دارتر ، این لینکهای کنار صفحه است بخصوص لینکهای مربوط به اتاق خواب رسمی و سایت رسمی فارسی و فرانسوی شاعر عالیقدر.

خیلی عالیه. دستتون درد نکنه.

Anonymous said...

یه مورد دیگه که در مورد مطالب عنوان شده میخواستم بگم اینه که این آقای شهیار قنبری خودشون همیشه از معضلی به نام آلزایمر تاریخی یادمی کنند و میگن که مردم ما حافظه ملی ندارند و ازاین حرفها اما بیشتر از همه به نظر می رسه این خودشون هستند که مثل پدر خدابیامرزشون دچار آلزایمر شدند و چون خودشون یادشون میره قبلا چی گفتند و چی کار کردند فکر می کنند بقیه مردم هم همینطورند. واقعا براشون متاسفم که با این حرفهای واقعا مسخره شون خودشون رو تااین اندازه خوار و ذلیل کردند. منکه دیگه برنامه هاشون رو هم نمی تونم گوش کنم از بس حرفهاشون تکراریه. معطلند یکی بمیره بیان زست عزاداری و غم و غصه به خودشون بگیرند و با صدای پراز بغض بگن باز ایران خانوم زیباترین فرزندشو از دست دادو قدرشو ندونست. بعد که می ری تحقیق می کنی می بینی اونی که از دید این آقا زیباترین فرزند ایران خانومه یه هروئینی درجه یکه مثل خود این آقا. نمونه اش پرویز یاحقی که من تازه فهمیدم چه کار بوده.

به هرحال متاسفم ، بیشتر برای خودمون که یه هنرمند درست و حسابی نداریم که دلمون رو بهش خوش کنیم. به سمت هرکی رفتیم تو زرد از آب دراومد.

سپاس از شما که می خواهید دراین وبلاگ حقیقت رو با زبان طنز آزاد کنید. این بهترین کاره.

Anonymous said...

هدف این وبلاگ چیزی نیست جز آزاد کردن حقیقت
درود بر شما ایرانی آزاد اندیش
چه هدفی از این والا تر؟
واقعا از مطالب استفاده کردم و لذت بردم
پاینده باشید
بدرود
ترانه ی واقعی

Anonymous said...

Armin aziz ,

Baa Dorood bar to va hamkaare honarmandet ,

Alaaveh bar in matn e mosaahebeh baa VOA va Caricature haa , bakhsh e LINK haay e Weblog ham besyaar JAALEB va dar khor e Sha'ne Jenaab e LEONARD GHANBARI e maa hast .

Movafagh baashi

Anonymous said...

تبریک می گم افتتاح جایی رو که فقط می خواد از حقیقت بگه. امیدوارم که فقط حقیقتو بگه و از تعصب و نفرت بیجا نسبت به هرکسی به دور باشه

حقیقت فقط این نیست که بدیهای قنبری گفته بشه. بدیهای همه باید گفته باشه تا یه نفر بیخودی تو بوق و کرنا نشه و بقیه درامان بمونند

Anonymous said...

یه جایی تو متن از قول قنبری نوشته شده

طرفداران منم که از همه مردم بیهوش تر هستن و هیچی حالیشون نیست و اصلا نمی پرسن که چرا دوباره به دره گرگها و کنار هیچکسان برگشتی ، ولش کن

و بعد گفته

خوشحالم که مُشتی مخاطب بیهوش دارم که در مقابل کارها و حرفهای ضد و نقیض من، گوسفندوار فقط بع بع میکنن. برای هنرمند بخت برگشته و عقب مونده ایرانی ، چه از این بهتر؟

---------
خدمت نویسنده محترم این متن عارض بشم که نه نمی شه گفت طرفدارهای قنبری بی هوش هستند که این چیزها رو نمی فهمند. به نظر من بیشترشون که حرف نمی زنند و علت اینهمه ضد و نقیض گویی رو ازش نمی پرسند به این دلیله که می ترسند به "عقب ماندگی ذهنی" و "امینه خانه ای" بودن متهم بشن. یعنی میدونند به محض اینکه چنین سوالهایی بکنند و از ایشون پاسخ بخوان به همون سرنوشتی دچار می شن که مریم عزیز دچار شد، که بعد از شش سال حمایت همه جانبه که از مریم داشت و اورو "مریم همیشه بیدار" می نامید و از امریکا تا دریای شمال ازش سپاسگزاری میکرد برای کارهای بسیار خواندنی و تماشایی و جدی و حرفه ایش ناگهان با اولین اعتراض و انتقاد مریم همیشه بیدار شد "فن اتاق خوابی"و در دومین اعتراض هم وصل شد به امنیه خانه و حالا هم که بیچاره رفته و نیست که اصلا حرفی بزنه آقا میاد میگه "چه بهتر که اون وبلاگ غم انگیز بسته شد".( البته اینجا باید گفت گربه دستش به گوشت نمی رسه میگه پیف پیف) وکسی هم جرات نمی کنه بهش بگه آخه اون وبلاگ غم انگیز همون وبلاگی بود که شما بیش از ده ماه هرهفته از تک تک مطالب و پیامهاش سوءاستفاده کردی و بیش از ده ماه هر هرفته از مدیر "همیشه بیدارش" تشکر و حمایت کردی و از همه بچه هاش دونه دون اسم بردی. ناگهان مدیرش امنیه خانه ای شد و بقیه بچه هاش هم تبدیل شدند به مشتی بوزینه

به همین دلیله که به نظر من بقیه فنها جرات نمی کنند چیزی به این قنبری معلوم الحال بگن چون می ترسند بلافاصله با اولین اعتراض به همین سرنوشت دچار بشن

این توضیح رو خواستم خدمت نویسنده محترم این متن بگم که در نوشته های بعدیشون حتما مد نظر داشته باشند این رفتار به شدت غیر انسانی و صدالبته احمقانه جناب قنبری رو.

موفق باشید

Anonymous said...

vay che ba halan in Caricatura. mordam az khande.kheili ba mazan. ina kare ki hast? har ki hast dastesh dard nakone. kheili bahal boud.
linke in weblogo ye nafar vase man email kard. fekr nemikardam inghadr jaleb bashe.hamishe inja sar mizanam. Caricatura ro ham ba ejazatoun save kardam.

Anonymous said...

rasti man linke in weblogo vase doostam miferestam , eshkali ke nadare?

Anonymous said...

آقای احسان سلطانی روی وبلاگش در جواب به یه نفر که هم هوش خودشو و هم هوش فنهای سابق شهیارو به تمسخر گرفته چنین جوابی داده
----------
جناب ِ قهقهه و نيش‌خند!

"نه هر كه آينه سازد، سكندري داند"

تازه گيرم سكندري داند (كه نداند)، آن دانستن ِ مشكوك، آن هم پس از شش سال، و به ضرب دگنك و تير‌آهن 18، و وقتي كه خبر از حافظيه هم رد شده، اگر نگويم به مفت گران است، دست‌كم هوش و حواسي نمي‌خواهد.
----------

من خواستم اونجا پیام بذارم و جوابشو بدم دیدم با این پیام که امکان درج پیام وجود نداره رو به رو شدم . پس با اجازه اینجا حرفهامو می زنم.

Anonymous said...

آقای احسان سلطانی
درخصوص اونچه که درباره هوش فنهای سباقش شهیار درپاسخ به جناب نیشخند یا قهقهه نوشتید چند نکته ای رو با اجازه عارض میشم. اول اینو بگم که من خودم یکی از منتقدان فنهای شهیار بوده و هستم و ازاینکه اونها اون زمان خیلی اینو بالا می بردند و فکر میکردند که دیگه خدا بهتر از این خلقت نکرده شاکی بودم. اما با همه اینها منکر کارها و نوشته های خوب اونها و تلاش بی وقفه شون در شناسوندن هنر با ارزش نیستم و برای کاری که انجام دادند برای بخشی از اون البته که اطلاع رسانی های خوبی بود ارزش قائل ام. در مورد هوششون هم به نظرم افراد باهوش و صدالبته شجاعی بودند که وقتی حقیقت رو فهمیدند هرچند دیر به زعم شما اما اعتراف کردند و درکمال شجاعت دربرابرهمه تهمتهای احمقانه قنبری هم ایستادگی کردند. اینکه شما نوشتی دریافت حقیقت بعد از شش سال اونم به ضرب دگنک و تیرآهن 18 و وقتی خبر از حافظیه هم گذشته هوش زیادی نمی خواد به نظر من یه قضاوت خیلی سطی و خودبزرگ بینانه است از جانب شما.

اولا مشخص نکردید "کدوم خبر" از حافظیه هم گذشته بود؟ و نوشتید آن داستان مشکوک؟ کدوم داستان مشکوک بود؟ همون بخبر که از حافظیه هم گذشته بود یا نه یه چیز دیگه ؟ ببینید شما هنوز حتی ماهها پس ازاینکه اون خبر بد یه به قول شما داستان مشکوک به وضوح نوشته و درباره اش بارها حرف زده شده هم جرات ندارید روی وبلاگ خودتون و در همین بخش کامنتها اشاره کنید که "کدوم خبر از حافظیه گذشته بوده" که پس از شش سال به گوش فنهای شهیار نرسیده بود ؟ چه کسی درباره این خبر حرفی زده بود و جایی چیزی گفته بود که بچه های لاو فور شهیار خودشون رو به نشنیدن زدند.؟؟

همه شما به همه چیز شهیار قنبری گیر دادید جز اصل مطلب. پرونده هزارسال پیش اورو پیش کشیدید که بگید سانسورچی بوده. اما هیچ اشاره ای به اینکه این جناب هروئینی بوده آیا داشتید ؟ نه. نه که نداشتید. همین یه حرف کافی بود تا همه اون کارنامه متعهدی که این بشر بهش می نازه رو زیر سوال ببره که نگفتید. تلویزیونها و رادیوها و مجله ها هم که همه اش از کارهای هنری و ترانه های این آدم نوشته بودند خود این آدم هم که خودشو به دروغ "هنرمندی متعهد "معرفی می کرد و تو سر بقیه می کوبید و هرکی هم هرچی میگفت ، می گفت اونها از سر حسادت حرف می زنند و دروغ میگن. پس این بچه ها از کجا باید حقیقت رو می فهمیدند؟

کدوم یکی از شما جرات گفتنشو داشتید ؟ شما یا آقای جنتی عطایی ؟ جناب جنتی هم که در اون کتاب کذایی به همه چیز قنبری متلک گفتند بودند جز همین یه مورد. پس از دید شما کدوم خبر تا حافظیه هم رفته بوده ؟ خبری که هیچ جا هیچ اشاره ای به اون نشده بود و شاید فقط بین پچ پچ های شما و دوستانتون (جنتی عطایی ) بود و بس . چه طور انتظار دارید همه مردم از اونچه بین پچ پچ های شما می گذره باخبر باشند؟

Anonymous said...

اگه منظورتون از اون خبر ماجرای نیکاست؟ که اونم باز عارض بشم شش سال نیست و سه ساله که این اتافق افتاده. یعنی از شش سال پیش که این رسوایی به با نیومده بود. سه سال پیش این اتفاق افتاده بود و از سه سال پیش تاحالا هم همونطور که گفتم هیچکس هیچ کجا هیچ اشاره ای به چنین موضوعی حتی در قالب متلک هم نکرده بود. اون وقت شما میگید خبر از حافظیه هم گذشته بود و اینها نفهمیدند؟ اینها چه طوری باید می فهمیدند وقتی کسی حرفی نمی زنه. و شما اهالی اینترنت و وبلاگدارانی که اکثرتون هم مخالف شهیار قنبری بودید و علیه اش جبهه میگرفتید و به مدیر بیچاره و ازهمه جا بیخبر اون وبلاگ می تاختید و اورو فحش بارون میکردید نه تنها پیش از باخبر شدن او ازاین ماجرا ، حرفی از حقیقت نزدید که حتی بعد از اینکه او گفت هم جرات نکردید با او هم پیمان بشید و این خبری که می گید از حافظیه هم گذشته بود را به اطلاع بقیه برسونید و علنا اعتراف کنید که او راست می گوید و حرفهایی که می زند حقیقت دارد. نه تنها اونموقع نگفتید هنوز هم که هنوزه می ترسید چنین خبری رو حتی دربخش پیامهای وبلاگتون علنا مطرح کنید. بعد ازاون جریان هم هیچکدوم ازشماها هیچی نگفتید. اصلا انگار نه انگار چنین حرفهایی رو اینترنت مطرح شده و راجع به هنرمندی که تا پیشتر هم شماها باهاش مخالف بودید چنین پرونده ای روشده. همه سکوت اختیار کردید و خیلی سربسته حرف زدید و فقط سری تکون دادید و رد شدید.

پس ادعای چیو دارید واقعا؟ فکر میکنید مردم باید همه حس پیشگویی و ذهن خونی داشته باشند تا از خبری که در ذهن شما وجود داره و در ذهن شما از حافظیه هم گذشته باخبر بشن؟

این رفتار درست و منصفانه و البته هوشیارانه ای نیست که شما بخواهید هوش اون بچه هارو به این دلیل که ازخبری که هیچ جا منتشر نشده بود باخبر نشده بودند زیر سوال ببرید. شما شاید به سبب ارتباط قوی که با جناب جنتی عطایی دارید ازخیلی مسائل آگاه بشید ولی بقیه که چنین روابطی نداشته و ندارند. ازکجا باید می فهمیدند؟ کدوم خبررسانی این حرفهارو منتشر کرده بود یا می کنه هنوز؟

منتظر جوابتون هستم و امیدوارم که پیامم سانسور نشه. همین پیامو روی یه وبلاگ دیگه هم چاپ میکنم که اگه شما سانسور کردید به هرحال حرف من به گوش عده ای برسه و شاید که جوابی بشنوم.

Anonymous said...

یه مورد جالب دیگه اینکه حتما دوستان این وبلاگ میدونند که چندی پیش آنسه خانم در وبلاگ دلکده خودشون
مقاله ای نوشتند
برای اعتراض به آقای جنتی عطایی مبنی براینکه پیام حمایت عده ای سانسور شده و این چه فراخوان آزادیه که پیامهای حمایت عده ای از افراد رو سانسور می کنه. حتما همه می دونید که آقای احسان سلطانی همواره سخنگوی آقای جنتی عطایی هستند وخودشون رو موظف میدونند که به همه جور موضوعی که به ایشون مربوط میشه یه پاسخی بدهند هرچند که اون پاسخ بی معنی باشه. من فکر میکنم آنسه خانم این پاسخ رو نخونده بودند که جوابی ندادند. نمی دونم آنسه خانم این وبلاگو میخونند یا نه اما بد نیست پاسخ جالب آقای احسان سلطانی رو به مقاله آنسه خانم بخونید که در لابه لای صفحات تاریخ گم نشه

Anonymous said...

ایشون اینگونه جواب دادند
-----------

نویسنده: احسان
شنبه 31 فروردین1387 ساعت: 10:59


در وبلاگی خواندم که شخصی از ایرج جنتی‌عطایی گلایه کرده است که چرا ایشان پیام‌های حمایت از فراخوان را تأیید ننموده است. طبیعتاً کسانی که از جزئیات ماجرا بی‌خبر باشند به این پرسش می‌رسند که چرا ایرج جنتی‌عطایی که تعداد زیادی از پیام‌های حمایت (و حتی مخالفت) با فراخوان را تأیید کرده، چند پیام را تأیید نمی‌کند! مگر هر پیام حمایت، وزنه‌ای نیست برای سنگین‌قدرتر شدن ِ یک فراخوان؟
همان‌گونه که گلایه‌کننده به پاسخ پرسشی که برایش به وجود آمده نرسید (و به همین دلیل هم گلایه کرده است)، و البته همان‌گونه که من هم دقیقاً نمی‌دانم! اما آن‌چه مرا به پاسخی می‌رساند این است که وب‌سایت ایرج جنتی‌عطایی مدتی پیش هک شده بود! که کمی بعد‌تر مشکل هک برطرف شد. از سویی ایمیل ایرج جنتی‌عطایی نیز با مشکلی مواجه شده بود که البته این مشکل هنوز پابرجاست و هنوز کشف نشده که مشکل از ویروسی مخوف است، یا در این مورد هم پای هک در میان است. این ویروس یا هکر، تقریباً همه‌ی ایمیل‌های ایشان را پاک می‌کند!
پس در این اثنا ایمیل‌هایی که به سایت فرستاده شده‌اند و نیز آن‌هایی که به ایمیل شخصی ایشان فرستاده شده‌اند غالباً حذف شده‌اند. حال بعضی از آن‌ها پس از خوانده شدن و برخی پیش از خوانده شدن. و این مشکل ایمیل، هنوز پابرجاست.
پس آن‌چه من احتمال می‌دهم این است که برخی از پیام‌های حمایت اصلاً به رؤیت ایرج جنتی‌عطایی نرسیده باشد.
وب سایت پست الکترونیک

نویسنده: احسان
شنبه 31 فروردین1387 ساعت: 11:40

در ضمن، در همان وبلاگ، ماجرایی شرح داده شده که نقل قولی‌ست از صاحب رسانه‌ای. با ماجرا کاری نیست، چون علی‌رغم این‌که چیزهایی در این‌ باره‌ها می‌دانم، چیزهایی هم نمی‌دانم. هدفم اشاره به جمله‌ی ابلهانه و متحجرانه‌ای‌ست از صاحب رسانه. جمله‌ی وی به نقل از همان وبلاگ:

اگر کسی، هنرمندی، در مقام اسطوره‌ی یک ملت قرار گرفت، به او نزدیک نشوید برای این که با این کار دارید با شعور و باور یک ملت مقابله می‌کنید

Anonymous said...

البته منم این حرف احسان سلطانی رو قبول دارم که این حمله نادر رفیعی که گفته
--------
اگر کسی، هنرمندی، در مقام اسطوره‌ی یک ملت قرار گرفت، به او نزدیک نشوید برای این که با این کار دارید با شعور و باور یک ملت مقابله می‌کنید
--------
حرفی بی اندازه احمقانه ، ابلهانه و متحجرانه است

اتفاقا به اسطوره ها باید نزدیک شد و نقاب پوشالیشونو باید از صورتشون برداشت تا مردم بفهمند که اینها هیچی نیستند. فقط یه استعدادی در یه زمینه ای دارند که اونم یه چیز خدادادیه و اینها براش کاری نکردند. نباید این مثلن هنرمندان پوشالی رو تا این حد بزرگ دونست. به نظر من هیچکدوم از هنرمندهای ما انسانهای بزرگ و قابل ستایشی نیستند. به قول همین شهیار قنبری که خودشم یکی از همین اسطوره های پوشالیه ، همه جامعه هنری ما " تصادفی" هستند. یعنی همه شون تصادفی وارد این صنف شدند. هیچکدوم روح و زندگی هنرمندانه ندارند

به قول خود همین جناب قنبری

حالم بهم می خوره از فرشته های الکی
اینهمه از ما بهترون قدیسهای دروغکی
شیطونه میگه همه فرشته هارو لو بدم
چرا باید وحشت کنم وقتی همه وصلیم بهم

بیایید همه فرشته ها و اسطوره های الکی رو لو بدیم و وحشتم نداشته باشیم
این وبلاگ از خود شهیار قنبری شروع کرده.کارخیلی خوبی کرده اما به بقیه هم باید توجه کرد. چون بقیه شون هم بهتر از این قنبری نیستند.

Anonymous said...

و اینو راستی فراموش کردم بگم که لینکهای این وبلاگ خیلی خیلی جالبند. مخصوصا لینکهای انواع سایتهای شهیار قنبری که یکیشو امنیه خانه دزدیده و یکی دیگه اش مفقودالاثر شده

واقعا این جناب، شعور مردمو چی فرض کرده که همچین حرفهای مزخرفی میزنه
از سایت رسمیش هم که هنوز خبری نیست. حالا رفته فعلا با علی کوچیکه ویدیو بسازه تا ویدیوی ترانه هاشو بذاره رو سایتش.
حالا یکی بهش نمیگه خوب حالا تو بقیه سایتو باز کن بعد که ویدیوها آماده شد به سایتت اضافه کن اگه راست می گی
فکر میکنم این دو سایت هم تا هشت ژانویه سال آینده طول بکشه آخرشم همین دومینهای تازه اش هم باز به تاریخ انقضا می رسند و باز میاد میگه امنیه خانه سایت منو دزدید

خیلی جوکه واقعا این مش قنبر شما

Anonymous said...

سلام ، به به آرمین گل ، وقتی ایمیلتو دیدم کلی ذوق زده شدم و وقتی وبلاگو دیدم بهت هزار آفرین گفتم.

خیلی خوشحالم که بعد از مریم عزیز ، یه نفرآدم با شهامت پیدا شد که این موضوع رو پیگیری کنه. وبلاگهای اینترنتی مثل اینکه همه شون تو خواب زمستونی هستن و شایدم جرات همچین کاری رو نداشتن. البته به جز وبلاگ دادا.و با تشکر از آقا محمود عزیز.

باید بگم که کارت بسیار عالی و هنرمندانه هست و کاریکاتورها خودشون بتنهایی گویای حقایق هستند. مرسی از این تلاش که تلاشی مفید هست برای آگاه کردن کسانیکه ناخواسته و نادانسته به دام هنرمندان مردم فریب میفتن.

من وقتمو برای دیدن و شنیدن برنامه های قنبری هدر نمیدم. ولی اگه بازم بتازگی از وبلاگ مریم عزیز چیزی گفته و بد گفته باید بگم که با این حرف به خودش فحش داده.

همین آقا بود که اون وبلاگ را رو سرش گذاشته بود و ببینید ببینید راه انداخته بود .

با این حرفا بهمه ثابت میکنه که آدم باهوشی نیست و گفتم که داره به خودش فحش میده.

مرسی آرمین جان. موفق باشی.
از طرف من از دوست هنرمند کاریکاتوریستت تشکر کن.

eb said...

سلام آرمین عزیز مرسی از کار جالبت و مرسی از اینکه لطف کردی و بنده حقیر رو هم لینک کردی. هر چند اون وبلاگ مدتهاست که به رحمت ایزدی پیوسته، مثل سایتهای جناب زیبایی آفرین خفن!

بهت بابت قریحه طنز فوق العاده قوی و همینطور برای شهامت مثال زدنیت تبریک میگم. کاش که همه هواداران دو آتشه هنرمندان پر شیله پیله وطنی چنین شهامتی داشتن، برات آرزی موفقیت دارم.

ابراهیم

Anonymous said...

در مورد دزدی حامی به سایت خاکستری برید
تا اعتراض جنتی عطایی رو بخونید
لعنت بر دزد
www.khaakestari.com

Anonymous said...

خیلی مطلب جالبی نوشتید
طنزتون هم باری به هر جهت نیست و معنا داره و معلومه روش فکر شده
کاش باز هم بویسید و بکشید

Anonymous said...

ارمین جان پس کامنت من کو؟نکنه حذفم کردی؟؟؟!!!
واقعا به این همه ذوق تو باید افرین گفت.من که مردم از خنده.من که قبلا فقط پیامهای وبلاگ شهیارو می خوندم و چندان اکتیو نبودم ولی با دیدن این وبلاگ یاد حرفهای شهیار افتادم.همیشه از این کارها بکن خیلی جالب و قشنگند